ان قده خوبه ... اومده ... خوابیده ...



پا: 

 دوست دارم روزی که دست یه پسر بچه سیاه مو فرفری رو می گیرم میارم خونه ، شوهرم بغلش کنه بهش بگه چطوری بابا جوون؟

 امروز. امروز که بیست و سوم شهریور سال نود و دو باشد. 

 اوضاع احوال بینمون خوب نیست ! در واقع نیست !

 اس ام اس می زنم:

-  بیکاری ؟ 

- برای؟

- برای حرف زدن با من. 

- درباره؟

- در باره اوضاع اقتصادی بحرین. 




اینا رو نمی فهمم. خیلیم زیاده. خودمم دارم. اما نمی فهمم چی میشه این بازیارو در میاریم. 

  علاوه بر همه ی اینترنتی های عمومی و خصوصی قابل دسترس و مفتی که توی شهر تفلیس وجود داره ، توی کل شهر اینترنتی هست به نام "Tbilisi Loves You".  تقریبا همه جا می شه بهش وصل شد.

   حالا ما شیش نفر آدم، پنج تا Wimax داریم ، دو تا ADSL ، و من از اینترنت ایرانسل هم استفاده می کنم ، خواهرم از اینترنت رایتل و برادرم از همراه اول! اون یکی برادرم از ایرانسل و همراه اول!

  هنوز یه وقتای مجبور می شیم بریم تو دسشویی خودمونو بچسبونیم به دیوار که به اینترنت همسایه وصل بشیم ! 

  

   اگه تیبیلیسی لاوز یو، بدون شک ایران هیتز یو!

آلبالو

  

 



 .... که با تمام وجود حظ می کنی آلبالو از درخت بچینی و بخوری.... تولدت بسیار مبارک من. 




پا:

به آفتاب و کوکا دگر علاقه ای دارم.

 ینی با برنامه ماژیک می برن تو دسشویی که روی در و دیوار بنویسن یا بر حسب اتفاق پیش میاد ؟ 

 شما از اونایی هستین که توی سفر با خودتون خمیر دندون می برین یا اونایی که می گن یکی میاره ؟ 

 بلورِ نازکِ شفافِ من.



نمی ترسم. 














اقتباس از  

ادامه مطلب ...

 برای بار سوم کله رو تراشیدم. 

 هر بار میرم تو پیج فیسبوکم نوشته "Complete Your Profile: Work 1/2 "

 می خوام تو صورتش داد بزنم اقا جان بی کارم ! خوبت شد؟ حالا هی بکن تو چشمم! اق. 

ریدی به وجودی که به گوزی بنده. 

 خوابم نمیبرد. از توست. 

مامانم رفته بود مسافرت، مامان دوستم میخواست با مامانم حرف بزنه، خلاصه دوستم زنگ زد که شماره ای داری که بشه با مامانت صحبت کرد؟ منم بهش گفتم که شماره ی دوست مامان که با همن رو براش می فرستم! 

چند وقت بعدش دیدم یه اس ام اس از دوستم دارم! همون شماره ای که براش فرستاده بودم و برام فرستاده بود. براش فرستادم "؟" جواب داد" دیدم دیگه لازمش ندارم گفتم پسش بفرستم."



هنوز میخندم. 


خر همون خره، پالونش عوض شده! پالونشم که عوض نشده بود!

 کتایون عزیزم. 

 آدم ها، عوض نمی شوند. تو مواظب من باش. تو احساسم را عیان مگذار. 

دور بایست. محتاط باش. 

رویم را به موقع بگردان. به موقع کنارم بکش. 





قصاب ها به سر بریدن عادت میکنند. 

الآنِ پر ماجرا

 یکی از حسای خوب دنیا اینه. 

اینه که الآن اون بیرون پر زندگیه... پر ماشینه، پر چالشه... 

 هر کی دنباله یه کاریه، هزارتا ماجرا هست. هر کی سرش یه جا گرمه. 

یکی کارمنده، یکی داره میره سر ساختمون، یکی دکتره، یکی مریضه، یکی مریض داره، یکی داره میره پاسگاه، یکی دنبال مهریه اشه، یکی مسافره، یکی کارگره، یکی اومده پیاده روی، یکی داره میره مغازه رو باز کنه، یکی دنبال بیمه ماشینه، یکی پلیس سر چهاراهه، یکی وکیله، یکی قاضی، یکی ترم تابستونی داره تو راه دانشگاست، یکی تعمیرکاره، یکی آبدارچی، یکی مربی مهده، یکی گدا.....

هر کی یه جا سرش گرمه. 


 الآن اون بیرون پر زندگیه و دقیقا همین الآنِ پر ماجرا، من پرده هارو می کشم، موبایل و خاموش می کنم و میخوابم. 

Undo

 ازم ناراحت بود. بهم نمی گفت چرا. می گفت اگه بگم ناراحت میشی. پیله کردم و گفت. 

 حالم از خودم به هم می خوره. که مواظبش نبودم. که ندیدم چقدر نرمه. که ندیدم، فک نکردم، که چشمامو جای چشماش نذاشتم.  حالم از خودم به هم می خوره.... که فک میکنم مواظب آدمام. 

 کاش می شد آندو کنی ....  کاش "معذرت می خوام" همه چیو درست می کرد، 

  


شاید اصلا مهم نباشه که نمی خواستم به هیچ بهایی ناراحتش کنم ، مهم این بود که ناراحتش نمی کردم.  مهم رفتارم بود، نه تهش !

 وقتی غصه میخوره می خوام کش بیارم. کـــــــــــش بیارم. دستامو دراز کنم، دور تا دورشو بگیرم.  مثل کوه وایسم.  که همش، همه ی همش بخوره به من، همه ی درد و رنجش باشه مال من. و چیزی ازمن نگذره. و هیچ وقت، هیچ وقت ناراحت نباشه خواهره ظریفم.