عزیزم!
عزیزم!
تو فقط بیا..
من عاشق می شوم٬
من زن می شوم٬
من سبز می شوم٬
من سرخ می شوم٬
من ما می شوم.
همه چیز با من.
تو
فقط
بیا .
پانویس:
اینم فقط واسه ی این که آپ باشم.
یه روزایی اون قدر پُرٍ که وقت برای فکر کردن و حتی دلتنگ شدن نیست.
یکی از لذت هایی که با در آوردن موی زیر پوستی برابری میکنه نگاه کردن به دافای روسیه.
می بینی چه ساده شاد میشوم؟
همین که همین اطراف باشی.
همین که نامم را بخوانی.
تند و گنگ..
پانویس:
این که میگم سه چهار سال پیشه. وقتی که دوست داشتن به نظرم خشگل بود.
تا حالا از شدت فکر بیدار نشده بودم! یهو بیدار شدم و دیدم مغزم داره تند و تند فکر میکنه! نه که فکرای زیادی توش باشه! نه! واقعا داشتم تند فکر میکردم.
پانویس:
عرضی نیست. فقط پانویس خواستم.
مینشینم یک گوشه. میگذارم ناراحت باشم. بغض کنم. میگذارم غم کوچکم هر چقدر میخواهد بزرگ شود. دلم میگیرد. دلخور میشوم. بعد یک پیراهن رنگی میپوشم و سراغ گلدانها میروم..
پانویس:
شهاب مقربین از من میگوید:
اتاقم بهم ریختس. کلی لباس نشسته دارم. به یه همه آدم باید زنگ بزنم که جلسه سه شنبهس. موبایلم یه ریز زنگ میزنه. آرایشگاه واجبم. ایمیل و فیسبوک و اس ام اس و که نگو. کلی آدم ازم عکسای رو میخان که حتی رغبت نکردم یه بار نگاهشون کنم. یه بار که رفته بودم مسافرت گربه توی اتاقم رید. حدست درسته. پی پیا هنوز همون جان. هاردم سوخته. یه نامه رو باید ببرم پست. پول محک رو یه شیش ماهی میشه نریختم. وسایل این و اون از یه ماه پیش توی پاکت دم در اتاقن. به سرم روغن زدم اما حالش نیست بشورمش. هنوز لباس خواب تنمه. عکسای دوربین و دو ماه هست نریختم. باکس دلسترم و از اول تابستون عوض نکردم. سه چار تا از رفیقام زنگ میزنن و ابراز دلتنگی میکنن که برنامه بزار ببینیمت. شماره چشمام رفته بالا کی حال داره بره دکتر؟ آب آکواریوم لجن بسته.
هی داره یادم میاد چی کار باید میکردم و نکردم. میدونستی چاییم کپک میزنه؟
من از این کرختی لذت میبرم. نه همیشه.
شما امر بفرمایید قربان . کیه که اجرا کنه ؟!
از تو برای من
یه بلوز
یه دفتر
دو تا عروسک راه راه
یه کتاب
چند تا عکس
یه ماشین اسباب بازی کوچیک.
و یه عالمه اشک.
کاش محکم تر بغلت میکردم قهرمان کوچک.
پانویس:
ای کسانی که دوست میدارید تا زمان در اختیارتان هست سفت بغل کنید.
پانویس:
وقتی آدمیزاد دلش پاز میخواهد.
حرف هام به طرز احمقانه ای جایی میانِ گلو گیر کرده اند. درست مثل اون سیخ ماهیی که ول کن نیست.
جواب تلفن نمیخوام بدم! اس ام اس حالمو بد می کنه. جواب ایمیل هم سختمه. از همه ی قرارای معلوم بدم میاد. آدما از ده تا بیشتر که بشن سرم گیج میره. از کارای باید بدم میاد. حتی دوست ندارم به مامانم بگم خانوم فلانی زنگ زد یا این بسته رو فلانی داده! یه چیزی توم جلوی همه ی این کارارو می گیره. از همه ی مسولیت های اجتماعی گریزونم. خوشم نمیاد صدام کنن.. توی جاهای شلوغ همش تو مغزم میگم عقب تر وایسین لطفا. عقب تر! روبوسی نه!
و دوستانی دارم که اون قدر گنده فکر میکنن که حتی توی این شرایط باهاشون خوشمه.