من بوی گند می دهم، بوی گند مرداب

تو بوی زندگی، بوی خوش چنار


من دو  چشمم پر از سراب

تو همه جام هایت پر از شراب 


تو دستهایت شکوفه و بهار

من ؟ من که ذهنم بیمار


اسب تو، رام....

شتر من، زار. 


باغ تو سرسبز آباد

دشت من ، باد و باد و بـــاد


تاج محل نمی خواهم.

می دانی..

تاج محل به عشق زنی ساخته شد،

باغ های معلق هم. 



من اما..

تاج محل نمی خواهم.. باغ معلق نمی خواهم. 



می خواهم..

    تو..

به پستوی جانم بیای،

کوچه کوچه ام را بدانی. 

هزارتویم را بخوانی..


می خواهم اقیانوس آرام من باشی. 

کویر لوتم باشی. 

می خواهم هفت آسمان باشی. یکجا!



می خواهم طوفانِ طوفان باشم و تو آرامم نکنی. 

می خواهم کویر تشنه باشم و سیرابم نکنی. 



می خواهم گُم باشم و تو پیدایم نکنی. 

می خواهم زشت باشم و تو زیبایم نکنی. 

بخوابم و بیدارم نکنی. 


این باشم و آنم نکنی! 



می خواهم آغوشت بیشتر از زمین جا داشته باشد. 

 چشمانت ساعت ها عمق!

و دستانت کیلومتر ها سخاوت.  


می خواهم نگاهت بداند. 

قلبت بخواند.


می خواهم دلواپسی های کوچکم را پناه باشی. 

مژه هایم را بشمری،

دلتنگی هایم را ببوسی،

آرزوهایم را بغل کنی،

و حماقت هایم را نوازش!


میخواهم نگویم، نپرسی. 

بدانی. 




پانویس: 

تاج محل راحت تره ؟ خشکه حساب کنیم تموم شه ؟ 


خیلی خودخواهم. میدونم. 




شاید که میوه هایش برسند به سال های قبل... .

بایستی راهی باشد

که برسد به انتهای قلب تو

بروم آن جا

درخت های خشکیده ام را از دلت در بیاورم

نهال های تازه بکارم

که بهار شکوفه دهند

و تابستان میوه.


شاید که میوه هایش برسند به سال های قبل... .


دستان نازنین من، شما بسیار زیبایید.

 

 

 دستان نازنین من:



 شما بسیار زیبایید.


 وقتی که می دانید هر دستی را چقدر بفشرید.

 آغوش را با شکوه بلدید.

  دست های بی قرار را التیامید.

 

 وقتی به گل ها آب میدهید.

 وقتی گربه را نوازش می کنید.


 شما بسیار زیبایید.


 وقتی حرف که میزنم و دیوانه وار میرقصید.

 وقتی که در هم قفل میشوید و حال مرا خوب میکنید.

 

  هر شب که سرم را پناهید، زیبایید.


 زیبایید

 که جای دقیق نبض آدمیزاد را می دانید.

 که جای تایید بر شانه را خوب میشناسید. 


 زیبایید که این همه کوچک، این همه توان دارید.


 که به خط خوش می نویسید و از احوال آب خبر دارید. 



شعر گونه های من ۱۰

 نه!

 محال است فرقی بکند...

 حالا هی بیا و برو.


 اصلا هی نیا!

 فرقی نمیکند.

 آب که از سر گذشت، دیگر به جوی باز نمیگردد!

 

 

 پانویس:

 چه کار دارین بچه رو...

 ( س... )

 در زندان ها آلویز مجانی توزیع میشود؟

شعرگونه های من ۰

 به تاریخ خیلی قدیم.. پاییز چهار یا پنج سال قبل.


 باران!

 آرام بگیر..

 باز میگردد.

 قول میدهم.

 آرام بگیر..


 

 به خواهرم.

 که دور است. که مرا پیدا کرد. که دستم را گرفت و دنیا و دورترش را نشانم داد.

 که شب ها خواب آغوشش را میبینم و صبح میدوم توی اتاقش ببینم واقعا خواب بودم؟ که خواب بد که میبیند از من میخواهد برایش آب ببرم، با این که آن جا نیستم. که دلتنگش هستم.

 که بلند بلند میخندد. که روح بزرگی دارد به زیبای چهره اش. که هزار هزار چشمه در قلبش میجوشد. که مثل نامش شیرین میخندد. که گوشواره های رنگی دارد. صورتی میپوشد.

 که نمیپرسد چرا، میداند.


که دوستش دارم.



 که اوف عجب چیزیه!


ادامه مطلب ...

شعر گونه های من ۹

 بیا عشق بازی کنیم.


 من قلم بر میدارم،

 تو رقص خطوطم را نگاه کن.

 

 تو حرف بزن،

 من واژه واژه ات را میبویم.


 تو مرا بانو بخوان،

 من مست میشوم.


 تو نفس بکش،

 من به هر یک جان میگیرم.



 بنشین جای دوری.

 من حضورت را هضم میکنم.


 میروم جای دوری.

 تو دلتنگم بمان.



 پانویس:

 شاید ناتمام.

شعر گونه های من۸

 حک میکردمت بر خاطراتم. 

  آبی آسمان تن کرده بودی. 

 

 ابر شدی و باریدی. 

 

 

 

      دست های تشنه ی من. 

  

پانویس: 

 از قدیم ترها. این جا. بارون.

شعر گونه های من۷

 جای دوری نیستی.. 

 از همین خیابان ها میگذری، 

 با همین مردم مینشینی، 

 در همین هوا، همین حوالی نفس میکشی. 

 

 جای دوری نیستی.  

 جایی نزدیک (به) یادِ من.

  

  پانویس:  

 امروز توی محوطه ی دانشگاه روی یکی از پله ها دراز کشیدم و خواب رفتم. احساس میکنم کار بزرگی انجام دادم.

 

شعر گونه های من۶

 عزیزم!

    عزیزم!

 

 تو فقط بیا..

 

 من عاشق می شوم٬

 من زن می شوم٬

 من سبز می شوم٬

 من سرخ می شوم٬

 من ما می شوم.


 همه چیز با من.

 

     تو

       فقط

           بیا .



 پانویس:

 اینم فقط واسه ی این که آپ باشم.

 یه روزایی اون قدر پُرٍ که وقت برای فکر کردن و حتی دلتنگ شدن نیست.

 



شعر گونه های من۵

 می بینی چه ساده شاد میشوم؟


  همین که همین اطراف باشی.

  همین که نامم را بخوانی.


                    تند و گنگ..


 پانویس:

 این که میگم سه چهار سال پیشه. وقتی که دوست داشتن به نظرم خشگل بود.


 اینجا.

شعر گونه های من ۴

 تمشک های پیر

 پستان های خشک بیوه زن را می دانند.

 هر دو به عبوری بیتابند..


شعر گونه های من ۳

 سرمای پاییز٬
 سردی دست هایم٬
 و سردی عشقی خسته و پیر٬
 سردی سخت بودن ...

 

 میان این همه سرد و سخت و تلخ٬
 سردی نرگس بوی دیگری دارد ...

شعر گونه های من ۲

 داشتم یه دفتر قدیمی رو ورق میزدم اینو دیدم که اینجا گذاشته بودمش.



انتظار جدایی

قطره و شاخه

آجرها اما چسبیده



 فوتوهایکو جای خوبیه. 

شعر گونه های من ۱

من آرزو میکردم تو را؛

به هر شهاب٬

به هر ماه کامل٬

به هر میوه ی نو..


آرزو میکردم

به هر لحظه ی پاک٬

به هر فرصت ناب..