هیچ وقت نفهمیدم چرا این قدر مسواک زدن آخر شب برای من کار سختیه !

 الان دارم فکر می کنم خوب اگه مسواک نزنم طوری نمیشه ! صورتمو نشورم ؟؟؟ خوب اونم میشه رد داد ! اما چراغو چی کار کنم ؟! کسی ام نیست بگم سر راه خاموشش کنه ! 

 می دونی، عزیز سابقم،

 یه روزایی یادت می افتم،

 یاد خوبیات... مهربونیات... کارای بامزه ات... سوپرایزات.... لوس کردنات.... ناز خریدنات... ملکه خطابم کردنات.... مواظبتت... و و و و و!

 بعد یهو یاد شعور کمت می افتم؛ همشون میرن به فنا !

 برای بهترین دوست دنیا

 برای بهترین دوست دنیا که دیگر ندارمش


میدونید یکی از افتخار های زندگیم این بود که اشتباهیی مرتکب نشدم که براش کاری نتونسته باشم  انجام بدم و پشیمون شده باشم!گور بابای افتخارات من! 

 اقا جان حاشیه چرا!؟ پشیمونم! و جای خالیش ... جای خالیش مثل کم خوابی... درد نبودنش مثل درد ساق پا که نمیره.


 

گریه نمی کنم که نفهمد کسی مرا!

بی های و هوی دست دلم رو نمی شود!

گریه نمی کنم که نفهمد کسی، ولی

این حرف ها برای دلم "او" نمی شود!

 

دارد دوباره در دلم این بغض لعنتی

با یاد چشم های تو تکرار می شود

انگار قلب شیشه ای ام در هجوم عشق

با رفتن تو بر سرم آوار می شود!

 

عشقت سراب بود ؛ ولی قلب من نخواست

باور کند که عشق و جنون فرق می کند

دارم در این سراب تهی می روم فرو!

دارد مرا درون خودش غرق می کند!

 

با تیک تاک عقربه ها دور می شوی

با رفتن تو ثانیه ها درد می کشند

در من دوباره خاطره ها می شود ردیف...

بی تو تمام قافیه ها درد می کشند!

 

می ایستم؛ به درد خودم تکیه می کنم

تا که نبینم عشق چه آورد بر سرم!

می ایستم دوباره ولی مطمئن نباش

یک لحظه هم بدون تو طاقت بیاورم!

 

حالا به یاد عشق تو لبخند می زنم

در انتظار حادثه هایی خیالی ام!

آخر تو نیستی که، بفهمی بدون تو

روزم چطور می گذرد؟! در چه حالی ام؟!

 

من باختم، قبول! تو بردی، قبول تر!!

بگذار در جنون خودم زندگی کنم!

با رفتن تو مُردم و باید از این به بعد

این قصه را بدون خودم زندگی کنم...

 

پرتو پاژنگ

 خواب میدیدم بچه ببر دارم