گاهی مثل زندانی ها چوب خط میکشیم ، برای در بند شدن ..


ادامه مطلب ...

 سلام حسادت زنانه زیبای من، که رام نمیشوی انگار... رام نمیشوی.

 سلام.

 من همان مجنون مست یاغی ام که رفتم دانشگاه درس خوندم.

 مادر

استقلال

 گفت دیگه خودکفا شدم. دستم تو شورت خودمه.

درخت های توت

 شک ندارم درخت توت سفید مان سال هاست عاشق درخت شاه توت همسایه مان است. امروز که باد می آمد فهمیدم.

 همیشه میدیدم چند گنجشک تند و تند از شاخه های یکی به شاخه های آن یکی میروند و جیک جیک میکنند..


 دیدم که مستانه میرقصند.


ادامه مطلب ...

 نه . 

 انصاف نیست.

 انصاف نیست روز تولد خواهرت آغوشش را نداشته باشی.

 انصاف نیست.

 یک روز که مجری امور چیدمان را ملاقات کنم به نشانه ی اعتراض بر این اجحاف انگشت میانه را نشانش میدهم .


 پی اس:

 تاریخ موبایلم رو یه روز میکشم عقب ... تولدت کش میاد .. کی جلومو میگیره ؟! مجری امور چیدمان؟

 این روزها کتایون از چیزی به نام وسواس فکری به طرز غریبی رنج میبرد. و فکرش تند تند میدود . سریع تر از جسمش. و احساس ناتوانی میکند. و توانمندی. کتایون باز هم همه ی احساسات را یک جا ، یک جا تجربه میکند.

 این روزها کتایون کاغذ های بزرگ به دیوار میچسباند که فکر ها را پارک کند.. که جا در مغزش باز شود. زود سیاه میشوند.

 

ذهن خلاقی دارد و قلب بزرگی ...  دست های کوچکی شاید ...

 

 پانویس:


  میآیم . زود.... توی راهم.