اتاقم بهم ریختس. کلی لباس نشسته دارم. به یه همه آدم باید زنگ بزنم که جلسه سه شنبهس. موبایلم یه ریز زنگ میزنه. آرایشگاه واجبم. ایمیل و فیسبوک و اس ام اس و که نگو. کلی آدم ازم عکسای رو میخان که حتی رغبت نکردم یه بار نگاهشون کنم. یه بار که رفته بودم مسافرت گربه توی اتاقم رید. حدست درسته. پی پیا هنوز همون جان. هاردم سوخته. یه نامه رو باید ببرم پست. پول محک رو یه شیش ماهی میشه نریختم. وسایل این و اون از یه ماه پیش توی پاکت دم در اتاقن. به سرم روغن زدم اما حالش نیست بشورمش. هنوز لباس خواب تنمه. عکسای دوربین و دو ماه هست نریختم. باکس دلسترم و از اول تابستون عوض نکردم. سه چار تا از رفیقام زنگ میزنن و ابراز دلتنگی میکنن که برنامه بزار ببینیمت. شماره چشمام رفته بالا کی حال داره بره دکتر؟ آب آکواریوم لجن بسته.
هی داره یادم میاد چی کار باید میکردم و نکردم. میدونستی چاییم کپک میزنه؟
من از این کرختی لذت میبرم. نه همیشه.
راستش اول خندم گرفت اینا رو خوندم هر چند حدس زدنش سخن نبود . کمک می خوای؟
می خوای عکسا رو من به بچه ها بدم؟ پول محک رو هم اگه حوصله نداری بده من میرم واریز می کنم.
همین
:)
ووووووووووووووووواااایییی ! آره عارف این بهتری کمکیه که میتونی بهم بکنی
سلام خوبید وبلاگ باحالی داری دستت درد نکنه