سالی دو تا چهار بار درگیر برگزاری ماجرای می شویم. که چیزی بین سه تا شش هفته وقت می برد. 

 دو هفته ی آخر کار تمام وقت.  اغلب فرصت غذا خوردن نیست. فرصتش هم که باشد چیزی برای بلع! نیست ، خلاصه اساسا اقدامی نمی شود. 

 دو روز پیش، دعوت شدم برای نهار. که "یا  بیا، یا می آرم"، دیشب  "من میرم جلوی خونتون بیا برات خوراکی گرفتم " یک دنیا بیسکویت و لواشک داد و رفت و امشب" برات کیک پختم، بیا بگیر".


 چند روز بعد" براتون چایی ساز گرفتم" 


 چهار انسان متفاوت

 کرم عزیزم. کرم. 


 امروز. امروز که بیست و سوم شهریور سال نود و دو باشد. 

 برای بار سوم کله رو تراشیدم.