بایستی راهی باشد
که برسد به انتهای قلب تو
بروم آن جا
درخت های خشکیده ام را از دلت در بیاورم
نهال های تازه بکارم
که بهار شکوفه دهند
و تابستان میوه.
شاید که میوه هایش برسند به سال های قبل... .
من برای چی با ای جمله ها بی تاب میشم و فشارم میوفته کسی نمیدونه !!!در این مواقع همش یاد این خاطره میوفتم که راهله ،رامین رو برده بود بیمارستان در وقت یه مریضی، بعد خودش اونجا غش کرده بود و رامین واستاده بود، پرستاری اونو کرده بود.!
خدا کنه زمینش حاصلخیز باشه والا که همه در باغشون بازه زندگی
:*
شاید . . .
انتهای قلب یک نفررسیدگی می خواهدشاید هرس..شاید کمی آبانتهای قلب یک نفرمی تواند بسوزدبی باغبانش!
نهال های تازه..
من برای چی با ای جمله ها بی تاب میشم و فشارم میوفته کسی نمیدونه !!!
در این مواقع همش یاد این خاطره میوفتم که راهله ،رامین رو برده بود بیمارستان در وقت یه مریضی، بعد خودش اونجا غش کرده بود و رامین واستاده بود، پرستاری اونو کرده بود.!
خدا کنه زمینش حاصلخیز باشه
والا که همه در باغشون بازه
زندگی
:*
شاید . . .
انتهای قلب یک نفر
رسیدگی می خواهد
شاید هرس..
شاید کمی آب
انتهای قلب یک نفر
می تواند بسوزد
بی باغبانش!
نهال های تازه..