کاش دلتنگی نیز نامِ کوچکی میداشت تا به جانش میخواندی: نامِ کوچکی تا به مهر آوازش میدادی، همچون مرگ که نامِ کوچکِ زندگیست و بر سکّوبِ وداعش به زبان میآوری هنگامی که قطاربان آخرین سوتَش را بدمد و فانوسِ سبز به تکان درآید: نامی به کوتاهی آهی که در غوغای آهنگینِ غلتیدنِ سنگینِ پولاد بر پولاد به لبجُنبهیی بَدَل میشود: به کلامی گفته و ناشنیده انگاشته یا ناگفتهیی شنیده پنداشته.
مرسی مهدی
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
عزیزمی
برگرد تا متقارن شود این دلتنگی....
نه...
همچین نامتقارن هم نیست...
آینه ت رو بشکن...
کاش دلتنگی نیز نامِ کوچکی میداشت
تا به جانش میخواندی:
نامِ کوچکی
تا به مهر آوازش میدادی،
همچون مرگ
که نامِ کوچکِ زندگیست
و بر سکّوبِ وداعش به زبان میآوری
هنگامی که قطاربان
آخرین سوتَش را بدمد
و فانوسِ سبز
به تکان درآید:
نامی به کوتاهی آهی
که در غوغای آهنگینِ غلتیدنِ سنگینِ پولاد بر پولاد
به لبجُنبهیی بَدَل میشود:
به کلامی گفته و ناشنیده انگاشته
یا ناگفتهیی شنیده پنداشته.
مرسی مهدی