بومرنگ

 

 

  

می‌ترسیدم عاشقت شده باشم

مثل زمین

که می‌ترسید زیرِ برکۀ کوچکی غرق شود

و آسمان

که می‌دانست یک شب، پرنده‌ای

تمام بادهایش را به مسیرِ دیگری می‌بَرد

 

می‌ترسیدم

و عشق در تمامِ خواب‌هایم می‌غلتید

می‌ترسیدم

و ملافه‌ها حالتِ تهوّع داشتند

 

گاهی

برای ترسیدن دیر می‌شود

آنقدر که دست‌هایت را

با تمامِ پنجره‌ها باز می‌کنی

و یادت می‌رود از هر زاویه‌ای پرت شوی

دوباره به آغوش خودت برمی‌گردی

 

خودت را به خواب بزن

پیش از آنکه ناچار شوی

برای خودت قصه‌های تازه ببافی

از اتفاق‌هایی که هرطور می‌افتند

باید بشکنی.

 

لیلا کردبچه/ صدایم را از پرندههای مرده پس بگیر


نظرات 6 + ارسال نظر
mim شنبه 5 مرداد 1392 ساعت 01:38 ق.ظ http://mim-mim.blogfa.com

روایت:"گریزی نیست نقاش
به هر طرف که پرتاب کنی
به سوی تو بر می گردند
این بوم رنگ"
من آپم

mim شنبه 5 مرداد 1392 ساعت 10:44 ق.ظ http://bArdivaar.blogfa.com

شعر مال دوست بلاگری بود که لینکش رو گذاشتم

میم شنبه 5 مرداد 1392 ساعت 10:59 ق.ظ

لیلا کردبچه... شعرای قشنگ داره, اما از یه جایی به بعد دیگه خیلی دوس نداشتم, مث گراناز موسوی...

خرچنگ بانو یکشنبه 6 مرداد 1392 ساعت 10:51 ق.ظ http://kharchangbano.blogfa.com

لینک شدین

mim سه‌شنبه 8 مرداد 1392 ساعت 07:38 ب.ظ

اصلاخیه:
گریزی نیست, نقاش
به هرچه دورتر هم پرتاب کنی
باز به سوی تو برمی گردند
این بوم - رنگ

مه-meh دوشنبه 14 مرداد 1392 ساعت 12:38 ق.ظ

خودت را به خواب بزن

پیش از آنکه ناچار شوی

برای خودت قصه‌های تازه ببافی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد